روژانروژان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

ماجراهای آبجی، داداشی

فرشته های زندگی ام دوستتان دارم از صمیم قلب و با تمام وجود

آژانس کجا بود؟

1390/8/7 14:53
نویسنده : مامانی
166 بازدید
اشتراک گذاری

امروز هوا خیلی سرد شده.تعجب

به بابا گفتیم داری میری سر کار ما رو هم بر. اما کو گوش شنوا. ابرو

میگه من دیرم شده شما ها بعد از اینکه خواب دخملی کامل شد با آژانس برین.کلافه

نمیگه آخه توی این بارون ماشین کجا بود.عصبانی

خلاصه مطلب امروز توی این بارون با کالسکه اومدیم بیرون.نگران

حالا خوبه که برای کالسکه ات یه روکش مشمایی دوختم که خیس نشی.چشمک

رسیدیم خونه بابا جونی بخاریشون خاموشه.ناراحت

خدایی سردشون نمیشه تو این هوا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سوال

بخاطر خانم گل من مجبور شدن بخاری رو راه بندازن.نیشخند

بازم هوای خونه خیلی بهتر شد.

دخمل گلم الان داره شیر میخوره ولی بعید می دونم لالا کنه.زبان
قربون دختر گلم برم که احتمالا داره دوتا دندون دیگه در می آره.بغلماچ

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)