روژانروژان، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

ماجراهای آبجی، داداشی

فرشته های زندگی ام دوستتان دارم از صمیم قلب و با تمام وجود

سوژه داغ، شعر و شاعری

1398/8/14 23:03
نویسنده : مامانی
320 بازدید
اشتراک گذاری
سوژه جدید داریم چند وقته.
آبجی خانم علاقه شدید (یعنی شدید ها) پیدا کرده به اشعار فارسی و حفظ کردن اونها.
البته قول های بابای گرامی بابت پرداخت هزینه نقدی بجای هر بیت شعر جای خود داره.
خلاصه این که آجی جانی دیشب یهو تصمیم گرفت یکی از مناظره های پروین اعتصامی رو حفظ کنه.
وروجک همه اش رو هم یک ساعته از بر شد.
چجوری آخه؟؟؟؟؟؟
شروع کرد به خوندن.
آقای داداش هم که جریان رو فهمید شروع کرد به خوندن شعر هایی که تو مهد یاد گرفته.
قیافه ی من این وسط دقیقاً این شکلی بود 🤪.
از دست این دوتا وروجک به خدا.
این شعری بود که آجی خانم حفظ کرد و از دیشب تاحالا یه سی باری برام خونده.
غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی
که ز ایام، دلت زود آزرد
آب، افزون و بزرگست فضا
ز چه رو، کاستی و گشتی خرد
زین همه سبزه و گل، جز تو کسی
نه فتاد و نه شکست و نه فسرد
گفت، زنگی که در آئینه‌ی ماست
نه چنانست که دانند سترد
دی، می هستی ما صافی بود
صاف خوردیم و رسیدیم به درد
خیره نگرفت جهان، رونق من
بگرفتش ز من و بر تو سپرد
تا کند جای برای تو فراخ
باغبان فلکم سخت فشرد
چه توان گفت به یغماگر دهر
چه توان کرد، چو میباید مرد
تو بباغ آمدی و ما رفتیم
آنکه آورد ترا، ما را برد
اندرین دفتر پیروزه، سپهر
آنچه را ما نشمردیم، شمرد
غنچه، تا آب و هوا دید شکفت
چه خبر داشت که خواهد پژمرد
ساقی میکده‌ی دهر، قضاست
همه کس، باده ازین ساغر خورد

اینم شعر آقای داداش که بیت آخرش رو نمی دونم دقیقاً چرا اما با فریاد می خونه

بچه ی خوب و خندون
نرو سراغ قندون
نخور اینقدر شیرینی
خواب های بد میببنی
خواب یه کرم گنده
که دندوناشو خورده(درستش دندوناتو هست البته)
پاشو پاشو بیدار شو
تا همه شو نخورده
بچه ی خوب می‌دونه
مسواک زدن آسونه
پسندها (3)

نظرات (0)