روژانروژان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

ماجراهای آبجی، داداشی

فرشته های زندگی ام دوستتان دارم از صمیم قلب و با تمام وجود

گاو خشمگین لامبورگینی؟

1390/8/21 2:17
نویسنده : مامانی
209 بازدید
اشتراک گذاری

روز عید قربان رفتیم خونه مامان خورشید. نمی دونستیم عموعلی و پسر عمو های روژان هم قراره بیان.تعجب

وقتی اومدن دخملی خیلی خوشحال شده بود و دوست داش با شهداد و ارشان بازی کنه و خدایش اونا هم خیلی روژانی رو دوست دارن و باهاش بازی می کنن.قلبقلبقلبقلبقلب

شهداد میگه من می خوام جراح قلب بشم وقتی بزرگ شدم.تشویق

چند وقت پشی به من می گفت زن عمو دوست دارم برای روژان گاو خشمگین لامبورگینی بخرم.سوال(فکر می کنم اسم ماشی باشه. والله من که از ماشین چیزی سر در نمی آرم.متفکر)

عمه اش گفت: خیلی گرونه ها شهداد.ابرو

شهداد گفت: عیب نداره دو تا عمل بیشتر وای می ایستم پولش در می آد.قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه خدا از دست این بچه ها

بعدهم به من میگه: امکانات خیلی زیادی بهش میدم ولی فقط به یک شرط.گاوچران

میگم: شرطت چیه؟متفکر

میگه: روژان باید با من همکار بشه و تو عمل ها کمکم کنه.قهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقههقهقهه خدایا دلم درد گرفت از بس خندیدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)