روژانروژان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

ماجراهای آبجی، داداشی

فرشته های زندگی ام دوستتان دارم از صمیم قلب و با تمام وجود

تولد پیشکی:)

1390/9/1 17:40
نویسنده : مامانی
273 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه برای دخمل تولد پیشکی گرفتیم اونم چه تولدی. نیشخند   تشویقهورادلقکهورادلقک   تشویق  هوراماچ

و چرا پیشکی؟ چون تولد دخملی میافته شب تاسوعا واسه همین ما پیش دستی کردیم و دو هفته وزدتر تولد گرفتیم.

همه اومده بودن دای و عمه و عمو های خودش. دای و عمه و عمو و خاله های من. دختر خاله ها و دختر دایی هاماچ  قلب  بغل تشویق هورا  دلقک  نیشخند

پسر عمو و پسر عمه ها با همسر و بچه هاشون.خنده

دخمل خیلی خوشحال بود و مشغول بازی با همه کلی بچه دورش بود و می خواست باهاشون بازی کنه.خنده

چیه خبر بود اون روز خونه مامان عزیزم.خیال باطل

خونه خودمون که کوچولوه واسه همین مهمونی رو گرفتیم اونجا.زبان

مامان بزرگ دخمل و مامان بزرگ من هم اومده بودن.بغلماچ

جای عزیز خیلی خالی بود.ناراحت

دخملی صبح ساعت 10 بلند شد و  شروع کرد به شیطنت. مشغول بود تا عصر هر کاری که کردم نخوابید که نخوابید.نیشخند

چون مهمونها دیر اومده بودن نهار رو ساعت 3 بعد از ظهر خوردیم و تازه ساعت چهار خواستیم کیک ببریم که...

کمه دخمل خوابش برد.  خوابخوابخوابخوابخواب اونم چه خوابی.

هر کاری کردیم بیدار نمی شد. برنامه قرار بود ساعت 4 تموم بشه و حالا ساعت 4:30 بود و هنوز کیک رو هم نبریده بودیم. همه دیرشون شده بود و دخمل بیدار نمی شد.وقت تمام

دیگه کاری نمی شد کرد مادر بزرگ اومد سراغ روژان و همون طور که نازش می کرد صداش کرد. اما ...خواب

بغلش کردم که چشم هاش رو باز کرد و شروع کرد به گریه.

دادمش بغل مامان عزیزم تا یه دور باهاش بزنه شاید که خواب از سرش بپره. یه دقیقه نکشید که دخمل رو دوباره دخمل رو پس آورد اما چطوری؟خواب

خدایا آخه چه کار کنم گفتم کیک رو بیارید تا من بیدارش کنم. همین طور که تو فکر بودم چکار کنممتفکر

دیدم خواب آلود به اسبش نگاه میکنه.

آخه اسب قرمزش رو خیلی روست داره.قلب.

سریع اسبش رو آوردم کنار رختخوابش. خندید و نشست.لبخند

یه کم که با هاش بازی کرد خوب خواب از سرش پرید و تولد آغاز شد.هوراقهقههدلقکتشویقنیشخند

خلاصه کیک و نهار و شعرتولد و یه عالمه کادو.

البته بیستر کادو ها لباس بود. چند تا اسباب بازی و کمی هم پول.

لیست بچه هایی که تو تولد شرکت داشتن. از کوچیک به بزرگ به شرح زیر می باشدنیشخند

1. سما سادات.ماچ

2. پویان.بغل

3. محمد.اوه

4. مانی.چشمک

5. محمد رضا.خنده

6. علی.نیشخند

7.  ارشان.زبان

8. فهیمه.قلب

9. محدثه.قلب

10. شهداد. هورا

بچه ها تو تولد همه یه بوق داشتن با یه کلاه و یه فشفشه. همه این شکملی بودنهورا

وسط خونه می دویدن و خوش حالی می کردن. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)